محل تبلیغات شما

 

 

http://www.asr-entezar.ir/entezar/wp-content/uploads/shame-shahid-chamran.jpg

دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند تا به رشته‌ی سخن درآورم

نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد #مردم زمانه است!

مردمی که چین پوستینشان

مردمی که رنگ روی آستینشان

مردمی که نام‌هایشان

جلد کهنه‌ی شناس‌نامه‌های‌شان

#درد می‌کند .

من ولی تمام استخوان بودن‌م

لحظه‌های ساده‌ی سرودن‌م

درد می‌کند

انحنای روحِ من

شانه‌های خسته‌ی غرور من

تکیه‌گاه بی‌پناهیِ دل‌م شکسته است

کتفِ گریه‌های بی بهانه‌ام

بازوانِ حسِ شاعرانه‌ام

زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟

درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب

پافشاری شگفت دردهاست

دردهای آشنا

دردهای بومی غریب

دردهای خانگی

دردهای کهنه‌ی لجوج

اولین قلم

حرف حرف درد را در دلم نوشته است

دست سرنوشت خون درد را با گلم سرشته است

پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟

درد

رنگ و بوی غنچه ی دل است

پس چگونه من

رنگ و بوی غنچه را ز برگ‌های تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا دست درد می زند ورق

شعر تازه ی مرا درد گفته است

درد هم شنفته است

پس در این میانه من

از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست

درد، نام دیگر من است

من چگونه خویش را صدا کنم؟

 

دوست دارم مانند قبل بنویسم از عشق، بگویم از دل و بخوانم از جان

دوست دارم بنویسم شب، سکوت و آسمان آلوده ی تهران نمی تواند دل های عاشق را بمیراند!

دوست دارم بنویسم هیچ کلیدی جز کلید عشق نمی تواند تحریم دلداگی را بشکند

دوست دارم بگویم هیچ قلبی را نمی توان از خانه ی خود به بهانه ی لقمه نانی ارزان به دور انداخت.

دوست دارم بگویم :

" همیشه می خواستم که شمع باشم ، بسوزم ، نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم . می خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. می خواستم در دریای فقرغوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم. می خواستم فریاد شوق و زمین وآسمان را با فداکاری و آسمان  پایداری خود بلرزانم. می خواستم میزان حق و باطل باشم و دروغگویان ومصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا کنم. می خواستم آنچنان نمونه ای در برابر مردم به وجود آورم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند،  طریق مستقیم روشن و صریح و معلوم باشد، و هر کسی در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای کسی نماند."

دوستت دارم آسمان دوستت دارم پدر.

مرگی زیباست که به شهادت ختم شود، پس زودتر زیبایی نصیبم کن...

درد نام دیگر من است ...

تنها بنایی که اگر بلرزد،محکم تر می شود،دل است!

درد ,دردهای ,خواستم ,ی ,دوست ,حرف ,می خواستم ,دوست دارم ,دردهای من ,نیستند تا ,است پس

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دختر یکه